تا چراغي در ميان اين شبستان روشن است
تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است
شك نكن قصد پلنگ تيز دندان روشن است
امشب از داغی دوباره چشم ايران روشن است
يوسفی رفت است آری وضع كنعان روشن است
تك سواران تيز ميتازند در صحرا هنوز
از تلاتم باز ننشسته است اين دريا هنوز
آتشی پيداست آن سوی بيابان ها هنوز
باز شمعی كشته شد با دست شب اما هنوز
اين شبستان كهن با نور ايمان روشن است
بار الهی جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا مشق هشياری به فرزندان بده
قهرمانا در دل ميدان به ما جولان بده
رهبرا من مصطفايی ديگرم فرمان بده
بار الهی جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا مشق هشياری به فرزندان بده
قهرمانا در دل ميدان به ما جولان بده
رهبرا من مصطفايی ديگرم فرمان بده
کی به اندک بادی اقیانوس لرزان میشود
کوه که با یک خراش ساده ویران میشود
عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان میشود
کی میان ابرهای تیره پنهان میشود
آسمان ما با خون شهیدان روشن است
مرتضی تا بود کارش غیر شیدایی نبود
مجتبی میگفت دیدم غیر زیبایی نبود
شد پشیمان هرکسی اینجا زلیخایی نبود
مصطفی هم رفتن آری اون هم اینجایی نبود
مردهای مردها اغاز و پایان روشن است
بار الهی جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا مشق هشیاری به فرزندان بده
قهرمانا در دل میدان به ما جولان بده
رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده
بار الهی جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا مشق هشياری به فرزندان بده
قهرمانا در دل ميدان به ما جولان بده
رهبرا من مصطفايی ديگرم فرمان بده
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music