Alireza Roozegar

Paeiz

دیوونم کرده دوتا چشمای رویایی
دیوونه من که بد عوض شدم
تو هم باید برگردی به خونه
داره پاییز میرسه دستات باهام نیست
بی حسه دستام تکلیفم معلوم بشه
لااقل بذار تموم بشه حرفام
دلتنگم واسه روزایی که پرته حواسم
واسه روزی که گل خریدی واسم
واسه اون روز که بوی عطر تو موند رو لباسم
حیف فقط خاطره موند از اون شبامون
گره خورده به دست هر دوتامون
حالا من موندمو قدم زدنام زیر بارون
دلمو برداشتی و بردی با خودت
چقده فاصله ی بین من تا خودت
ما کلی خاطره رو شنای ساحل داشتیم
خوب میخندیدیم با اینکه خیلی مشکل داشتیم
دلتنگم واسه روزایی که پرته حواسم
واسه روزی که گل خریدی واسم
واسه اون روز که بوی عطر تو موند رو لباسم
حیف فقط خاطره موند از اون شبامون
گره خورده به دست هر دوتامون
حالا من موندمو قدم زدنام زیر بارون