من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بیداری است
ای عشق فقط حساب دستت باشد
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن بغلم کن دریا
میخواهم از این به بعد ماهی بشوم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
زآن می که شراب جاودانی ست بخور
سرمایه ی عیش این جهانی ست بخور
سوزنده چو آتش است لیکن غم را
برّنده چو آب زندگانیست بخور
امروز به فردا نرسد میمیرد
خوابی که به رویا نرسد میمیرد
از شوق رسیدن است جاری شده ایم
رودی که به دریا نرسد میمیرد
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام دگر بگیر و من نتوانم …
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music