کاشکى تقدیر انسانها فقط در خواب بود
قصه از آغاز سَر میشد، دلت بى تاب بود
بعدِ تو بیزارم از صبح و طلوع آفتاب
کوچه هاى عاشقى از مهرِ تو مهتاب بود
گفته بودى تا ابد همراه و غمخوار منى
لعنت و نفرین بر این بیراهه که مُرداب بود
قلبم از طرزِ نگاهت باز هم آتش گرفت
کاش در چَشمانِ تو یک چشمه ی پُر آب بود
سخت دلخونم از این بیرحمىِ تلخ و غریب
کاشکى، کاشکى در رسمِ ِ دنیا عشق ورزى باب بود
بعدِ تو بیزارم از صبح و طلوع آفتاب
کوچه هاى عاشقى از مهرِ تو مهتاب بود
گفته بودى تا ابد همراه و غمخوار منى
لعنت و نفرین بر این بیراهه که مُرداب بود
قلبم از طرز نگاهت باز هم آتش گرفت
کاش در چَشمان تو یک چشمه ی پُر آب بود
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music