Amir Jahani

Asemane Abri

ای آسمان ابری بر من نمانده صبری
تا کی خراب باشی
تا آفتاب دیگر بر روح بیقرارم
بین عذاب باشی
کوهم اگر غبارم در تندباد اندوه
در ذهن بسته خویش
اما ز چشم دورش ای جان خسته من
شاید سراب باشی
انگار در نگاهت شور شکفتنی نیست
چون بخت ی خفته من
تا چشم بر تو دارم چون روی آن نگارم
پشت نقاب باشی
انگار در نگاهت شور شکفتنی نیست
چون بخت ی خفته من
تا چشم بر تو دارم چون روی آن نگارم
پشت نقاب باشی
ای آسمان ابری بر من نمانده صبری
تا کی خراب باشی
تا کی خراب باشی
تا کی خراب باشی
تا آفتاب دیگر بر روح بیقرارم
بین عذاب باشی
تا آفتاب دیگر بر روح بیقرارم
بین عذاب باشی
انگار در نگاهت شور شکفتنی نیست
چون بخت ی خفته من
تا چشم بر تو دارم چون روی آن نگارم
پشت نقاب باشی
انگار در نگاهت شور شکفتنی نیست
چون بخت ی خفته من
تا چشم بر تو دارم چون روی آن نگارم
پشت نقاب باشی