Omid Oloumi

Montazeresh Nabash

اینجا کسی نیست که بخواد به دادت برسه
دل بی کس وکار من به آخر خط رسیدم
بگو چی میخوای که دیگه سر اومده انتظار من
یه روز میخواستمت حالا ازت خسته شدم
داری میشی بلای جون من لعنت به من اگه دیگه
بهت بگم پیشم بمون بگو چی میخوای از جون من
الهی روزی برسه تو آتیش کینه ی من
بسوزی و خاکستر بشی جونتو آخر میگیرم
کاری میکنم که دیگه مث خودم دیوونه شی
برو بزار تو غصه هام بمیرم و بسوزم و تنها باشم تو حال خودم
بی خیال عشقت شدم دست از سر دلم وردار
دیگه نمیخوام ببینمت الهی روزی برسه
تو آتیش کینه ی من بسوزی وخاکستر بشی
جونتو آخر میگیرم کاری میکنم که دیگه
مث خودم دیوونه شی برو بزار تو غصه هام
بمیرم وبسوزم وتنها باشم تو حال خودم
بی خیال عشقت شدم دست از سر دلم وردار
دیگه نمیخوام ببینمت بسه آخه چقدر میخوای
منو به بازی بگیری کاشکی که راحتم کنی
بگی الهی بمیری لیاقت عشم منو
تو نداری به خدا میدونم میری ولی بدون
بدون من کم میاری دلت میخواست وجود من
واست بشه مجسمه تا هر جوری دلت میخواست
خوردم کنی جلو همه دیوونگی عادته
بی مرامی تو خونته
میخوام بزارمت کنار قسمم به جونته
الهی روزی برسه تو آتیش کینه ی من
بسوزی و خاکستر بشی جونتو آخر میگیرم
کاری میکنم که دیگه مث خودم دیوونه شی
برو بزار تو غصه هام بمیرم و بسوزم و تنها باشم تو حال خودم
بی خیال عشقت شدم دست از سر دلم وردار
دیگه نمیخوام ببینمت