تو به ترسِ عروسک ها نمیخندی مگه نه ؟
پر پروازِ مهتابُ نمی بندی مگه نه ؟
تو اهل غنچه کردن تو زمستونی مگه نه ؟
هنوزم بومیِ طوفان و بارونی مگه نه ؟
تو رو از بغضی که توی نگاته
تو رو از قهر دستات میشناسم
نرنج از من اگه مثل گذشته
هنوز از بی پناهی می هراسم
گناه تو نبوده نازنینم
اگه فرصت نشد از گریه رد شیم
میون این همه کولاک و رگبار
مگه میشه که پروازو بلد شیم
نگام کن تا ببینی ، من همینم
یه زخمی با یه اندوه قدیمی
تو اما مث اون روزای اول
هنوز به پاکی برگ و نسیمی
تو به ترسِ عروسک ها نمیخندی مگه نه ؟
پر پروازِ مهتابُ نمی بندی مگه نه ؟
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music