با من مسافریست
هم روزگار من
تب کرده بی رمق
افسرده خسته تن
شادی لحظه ای
از هم پیالگی
از حس هم دلی
از روی سادگی
دلواپسی ولی همراه هر دومان
مهلت تمام شد
دیر است بی گمان
از پشت پنجره
با آنکه مانده روز
میخواندش کسی
راهیست او هنوز
این سوی پرده هم
تنها پیاله ها
با هم نشسته اند
خاموش و بی صدا
دلواپسی ولی
همراه هر دومان
مهلت تمام شد
دیر است بی گمان
از پشت پنجره
با آنکه مانده روز
میخواندش کسی
راهیست او هنوز
این سوی پرده هم
تنها پیاله ها
با هم نشسته اند
خاموش و بی صدا
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music