شب اندوهگین
دردناکی بود و
می بارید
تو می رفتی و با تو
آسمان می رفت به شب می رفت
تو می رفتی و بی تو
آسمان می مرد و شب می مرد
نمی دانم که با ما بود و
دانم آنکه با ما بود
تو را می بست و می برد و
مرا میخست و میآزرد
تو میرفتی و من آرام
در خود گریه میکردم
غمم بر هر رگ نازکتر از
مو نیشتر میزد
زمین می برد با خود
شهرها و آشیان ها را
کبوتر های دست تو
به حسرت بال و پر می زد
درآن شب بی تو در من
دست مرموزی تکان می خورد
در آن شب بی تو در من
پای سنگینی صدا می کرد
تو گویی در شبی تاریک و
باران خورده دستی سرد
درون آشیان گرم و
خاموشی شنا می کرد
نمی دانم چرا آن شب
چنین احساس می کردم
که مرغی خواب می بینم
شبی سرد است و طوفانی
درختان شاخهاشان
استخوانی گشته خون آلود
فتاده آشیان ها برکف باد پریشانی
فتاده آشیان ها برکف باد پریشانی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music