Masuod Taghizadeh

Gol Narges

غروب جمعه‌ام از روزهای رفته دلگیرم
طلسم بسته‌ام بازیچه تصمیم تقدیرم
به جای خواب رنگی تو شب‌های عشق بیدارم
شدم زندونی تردید و با کابوس درگیرم
به تعداد تپش‌های دلم جون کنده‌ام بی‌تو
نمی‌دونم چرا با این همه مردن نمی‌میرم
اگه باید از خدا عمر دوباره بگیرم
شده تا آخر جاده‌ها برم، بدون میرم
منو آواره پیچ و خم جاده‌ها نکن
من فقط منتظرم تو رو ببینم بمیرم
بیـــــــا با اولین بارون به دشت شوره‌زار من
بیا تا گل کنه با تو خزون بی‌بهار من
عزیز لحظه‌های خیس دلتنگی کجا موندی
بیا تو عالم رویا به چشم انتظار من
بیــا با لشگر خورشید شب رو تسلیم فردا کن
زمین سرد و دلگیر رو بهشت آرزوها کن
نمیشه قصه جمعه بدون قهرمان باشه
بیا از دست و پای نور طناب ظلمت رو وا کن
تموم آینه‌ها رفتند از این قرن سیاه و زشت
بزرگی کن گل نرگس بیا دنیا رو زیبا کن
اگه باید از خدا عمر دوباره بگیرم
شده تا آخر جاده‌ها برم، بدون میرم
منو آواره پیچ و خم جاده‌ها نکن
من فقط منتظرم تو رو ببینم بمیرم