Daal Band

Fasle Akhar

چشمای خسته دستای بسته
گنجشکک اشی مشی پرت شکسته
آفتاب رو بومه تاریکی شومه
گنجشکک اشی مشی بازی تمومه
باد اومد زرد شدی برف اومد سرد
شدی شعر بودی طرد شدی تو آه
از آسمون سیر شدی توی بهار پیر
شدی مرغ ِ زمین گیر شدی تو
باید راه برگشتو پیدا کنی ببین
سردمه دستمو ها کنی منو خونه
بیرون نشستیم بیای در خونه
رو واسمون وا کنی همه لحظه هام
برفین بعد تو تو سرمای شب جا
نذار مردتو بیا از زمستون نجاتم بده
مثه حس یخ بستن ِ درد تو
زمستون زمستون به تو عاشقم
یه دنیا فراوون به تو عاشقم
همه فصل ها وصل آغوش توست
مثه برف و بارون به تو عاشقم
چشمای خسته دستای بسته
گنجشکک اشی مشی پرت شکسته
آفتاب رو بومه تاریکی شومه
گنجشکک اشی مشی بازی تمومه
موندی تو حوض نقاشی که از
خونه ات جدا نشی حسرت ِ
آسمون شدی تو آه ساکت و
سرخورده شدی آرزوی مرده شدی
بازی ِ دستشون شدی تو