خواستم برات غزل بگم دیدم قلم یاری نکرد
وقتی دید دل ابریه تو سینمه یه کوه درد
خواستم بهت هدیه بدم یه سینه ریز گل یاس
دیدم که باغچه یخ زده شاخه ها خالیه از گلاس
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
خواستم پرنده بشم و تو قاب چشات بشینم
دیدم چشمات باور نکرد عشق منو نازنینم
خواستم بگم با عشق تو روزای بهتر می رسه
قصه سرگردونیام با تو به آخر می رسه
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
عشقت پناه من نشد تکیه گاه من نشد
تو این شب فاصله ها چراغ راه من نشد
می خوام سکوتمو بشکنم بضغمو فریاد بزنم
بگم چی بوده سهم من سهم تو دنیا بودنم
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
خواستم برات غزل بگم دیدم قلم یاری نکرد
وقتی دید دل ابریه تو سینمه یه کوه درد
خواستم بهت هدیه بدم یه سینه ریز گل یاس
دیدم که باغچه یخ زده شاخه ها خالیه از گلاس
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
تموم زندگی من قصه سرگردونی بود
توی زمونه ای که عشق تو بند غم زندونی بود
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music