صفای زنده بودن ، طراوت غروره
بنفش و سبز آبی ، سپیده هر بلوره
دوباره روزگاران ، تن صبور و خسته
فریاد از این شکستن ، پشت درهای بسته
با هر که رفته سوختم ، با هرشکسته ساختم
عمر عزیز رو باختم ، دانستم و باختم
هر دشمنی رفیق شد ، هر گمرهی شفیق شد
هر سنگ سخت خاره ای ، همسایه با عقیق شد
هر آتشی نگاه جان سوخت
هر آه سرد خانمان سوز ، شب مرا رسانده بر روز
شد باورم که هر طلوع تازه ای ، یه تکیه گاهه
ظاهر چون روح سنگیه ، اما سبک ، به مثل کاهه
رفتم که با صفای دل ، جویم سراب آرزو را
خود در میان آرزو عاقل شدم ، خدا گواهه
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music