Saji & Steven & Faraz

Boloughe Tariki

نبوده ترسی تو وجودم نه
پی رشد ردشده بلوغم من
نزار وقت تو برا حرفای بد
شد ترس دولا با ورودم هه
کرد عمق تاریکی خورشید طلوع
رشد و پیگیر اون خوب دید بلوغ
خلوت دلش می پرسید شلوغ
تازه راسته چون خشکید دروغ
اصلی منم تا تو جاده فرعی
سختی لفظه هس ساده پَـچی
باخت لازمه گاهی اوج پرواز
ساخت تختو شاه رو برج سرباز
میشی بزرگ و مشکلا کوچیکت
رو زشتا زیپ و خوشگلا تو جیبت
نی برد دید شکست ببرم یه بار
خوش گاهی بارون از ابرم ببار
مهمترین حرفتم حرف مفته
کلیده هرزی هوم به نفع قفلت
تلاش کم نی به صرفه افتت
شدی پیشگویی که قهوه گفته
نمیترسم ترس چی
آخه وحشت که چی
دارم جیگر شیر
واسه کاری که هرکسی مردش نی
نمیترسم ترس چی
آخه وحشت که چی
دارم جیگر شیر
واسه کاری که هرکسی مردش نی
جیگرم مثه یه آهنه سرخه
خجالت بکش تو آدم گنده
خشمم واسم یه پاگرد صلحه
نگرانی دیگه واسه من مرده
میرم من تا تهشو میبینم آخرشو
میشکونم حتی اگه باز نشه قفل
هرچی که خواستمش شد جون کندم بابتش چون
کوره رو بکنم داغترش اوهو ذوب میکنه آهنشو
آره سخت بود ولی من سرسخت تر بودم از اون
نمیرم از رو تا وقتی بازیو نکنن تموم
حتی اگه کارد رفت تهش زیر گلوم
مثه فرهاد تنهام بهترین همراهم کفشام
باز تر میشد هربار زخمام
هار تر شدم من باهاش اومدم بدبار
نبود هیچ آرزوییم محال
طرف حسابمم خودمم الان
می جویم ترسمو میرم تا آخرش
پلای پشتمم میکنم خراب
نمیترسم ترس چی
آخه وحشت که چی
دارم جیگر شیر
واسه کاری که هرکسی مردش نی
نمیترسم ترس چی
آخه وحشت که چی
دارم جیگر شیر
واسه کاری که هرکسی مردش نی
جیگرم مثه یه آهنه سرخه
خجالت بکش تو آدم گنده
خشمم واسم یه پاگرد صلحه
نگرانی دیگه واسه من مرده