تا قیامت من از این عشق نگردانم روی
راه روشنتر از این نیست روم من به چه سوی
قطره ای تب عشق تو به جانم افتاد
در رگ و ریشه ی من خون به رگ افتاد تو جوی
نیمه چشمی به من انداختی دل شد مدهوش
کس نداند چه شوم گر بشوی رو در روی
ز شراب ازلی مست چنان شد روحم
که سراغم نه ز مسجد که ز میخانه بجوی
جان از خیالت که به لحظه فضایت
دوری ز رخت از تب این عشق نکاهد
گویند ز سینه برود آنکه نظر نیست
این وضع به جمال تو نشاید
آن دم که مرا جان بدهد عشق تو در
بی عشق تو ای دوست نفس هیچ نپاید
دور از من و پیدا شود هرجا نشانت
روی چو مهد در همه جان روی نهاید
دل بسته نشد در گریه هیچ نگاهی
لیکن به نگاهت ز دلم هیچ نماند
داغست به قلبم ز فراغت کجایی
امید که پایت به دوچشم ترم آید
دور از من و پیدا شود هرجا نشانت
روی چو مهد در همه جان روی نهاید
دل بسته نشد در گریه هیچ نگاهی
لیکن به نگاهت ز دلم هیچ نماند
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music