تو برگی از شاخه ای می اوفته
دلم با با غمی هم قدر میشه
دلم میگیره برگی با دست نسیمی
چقدر ساده از شاخه کم میشه
منو این حاله غریب و غروب و
یه قاب عکسی که جا مونده
منو یاده اون کسی که یه روزی
تو حاله خوشی پا به پام بوده
کاش یه فرصت دوباره بودو جای این عکس
عزیزه من چشاشو تا ابد نمیبست یه سحر
باز زمان گذشت و همدی ازم گذر کرد
یه لحظه بارو بست و از زمین سفر کرد بی خبر
خاطره ها عذاب اند گاهی انگار
میکنن از وجودم وقتی هر بار برق میشن
گذشته ی من به ناچار از من دوره
تلخه ولی به دلتنگی مشهوره قلبه من
فرصت نشد تا از کاره دنیا سر در بیارم
وقتی یه برگ از شاخه می اوفته طاقت میارم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music