Ahmadreza Mansouri

Madar Salam

مادر سلام حال دلم خوش نیست
تا روز مرگ بعد تو دلتنگم
با رفتنت هنوز گلاویزم
با گریه ات هنوز هم آهنگم
جای نوازش تو چرا خالی ست
در لحظه لحظه های پریشانی
غم نامه می نویسم از این دوری
بی اینکه فکر کنم نمی خوانی
بال و پرم شکسته و با این حال
دورِ خیالِ خوبِ تو می گردم
ای کاش جای دردِ دلم آنشب
کاری برای دردِ تو می کردم
آرامشم کجاست تو می دانی
ای کاش لبخند تو برگردد
پایانِ نامه ای که نمی خوانیست
مادر سلام جای خداحافظ
بال و پرم شکسته و با این حال
دورِ خیالِ خوبِ تو می گردم
ای کاش جای دردِ دلم آنشب
کاری برای دردِ تو می کردم