Zoheir Nadalizadeh

Dir Shod

دوباره گریه از سرم گذشت
روزای خوبی رفتو دیگه برنگشت
دلم گرفتو هیشکی حالمو ندید
شروع قصه قصمون به سر رسید
غریبگی نکن
با گریه های مرد بی پناه شب
با همونی که
نگاشو خیره بسته باز به راه شب
غریبگی نکن
غریبگی نکن با درد آشنام
جونمو گرفت
عذابه بی کسیو ترس سایه هام
ترس سایه هام
دیر شد
مثه همیشه دل اسیر شد
به پای عشق رفته پیر شد
دیر شد
زود بود
برای رفتنت همیشه
نباشی هیچی خوب نمیشه
نمیشه
چه روزایی گذشت بی حضور تو
چه ها کشید عاشق صبور تو
ی یادگاری از تو عمرمو سوزوند
برام چیزی بغیر گریه ها نموند
باهام قرار بذار
ی جای عاشقونه مثل اون روزا
جون جفتمون
هنوز ی حسی مونده بین ما دوتا
باهام قرار بذار
ولی گذشته ها رو زیر رو نکن
زل نزن بهم
دوباره دست گریه ها رو رو نکن
رو نکن
دیر شد
مثه همیشه دل اسیر شد
به پای عشق رفته پیر شد
دیر شد
زود بود
برای رفتنت همیشه
نباشی هیچی خوب نمیشه
نمیشه