Mohammadreza Shajarian

Moghadame Dashti

ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد
ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت، که چه بازي انگيخت
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
وه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد
اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار
اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار
طالع بي شفقت بين
طالع بي شفقت بين که در اين کار چه کرد، چه کرد