صبح بود
یکی از گرگ و میش های تهران
پر از درد،پر از زخم
ناگفته های پنهان
دیوارا به دردام هرشب میخندیدن
یه عکس و یه گیتار
من از شب میترسیدم
درد من اینه که شب تا صبح بیدارم
هرجا که میرم آرامش ندارم
سردرد های مزمن راحتم نمیذارن
اخر داستان تمومه کارم
یه اجر تو دستم
دیوارو شکستم
با ترک های مغزم
با زخم های دستم
ما همون جاییم که باید باشیم
از بس افتادیم بلدیم پا شیم
روزای سیاه،خورشیدی کم نور
مغزای بی دقدقه
چشای کم سو
یه اجر تو دستم
دیوارو شکستم
با ترک های مغزم
با زخم های دستم
درد من اینه که شب تا صبح بیدارم
هرجا که میرم آرامش ندارم
سردرد های مزمن راحتم نمیذارن
اخر داستان تمومه کارم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music