Ashkan Karimkhani

Sarnevesht

تو این دوراهیه سرنوشت نمیدونم که کجا میخوام برم
میدونم تنهایی ضربه میزنه بهت
گذاشتی رفتی حسم سرد بشه بره
اینو میدونم که بدون من نمیتونی بزاری حتی یک شب چشماتو رو هم
حالا چرا تو دیگه نیستی کنارم که بگیریم سه کامو باهم
چقدر تو این روزا من ضربه خوردم
که ببینم یه روزی باتو تو نوک قله م
حالا میبینم که تاریکه جغدم رو شونم نشسته و تاریکو بنبسته این راهی که میری منو کرده خب خسته
من که همه جوره موندم پا حرف خودم
بکو چرا همه رویاها خاطره شدن
میپیچه صدات تو مخم
من که نمیکردم صدامو بلند
حتی تو نوک قله م فکر به چشات میکنم
ولی میدونم که وقتمو تلف میکنم
نمیتونم درک کنم من فازتو اصلا
چرا کشیدی عقب گرفتی فاصله ازم
انتخاب اشتباه بود اعتراف کن
نداشتی اعتماد تو با دنیا عوض نمیکردم نگاتو
رو تموم حسم من چشامو بستمو تو مستی تا صبح
نمیمونه حرفی با تو من حرفامو میزنم با در و دیوار چون
چه بو عطری پر شد من تو بالکن سبزه رل شد
این بارونه پاییز منو کرده مست خب