Mostafa Faramarzi

Nemidooni

نمیتونم بفهممت با اینکه ندارمت
رو دوشمه باز غمت نمیتونم ببخشمت
نمیدونی چقد سخته هی فکره هرز رفتنت
دست مالی شده تنت حالا که پس دادنت
انگار رو سینمه سرت تو موهام میره دستت
پلکام هی بازو بسته قلبم بدجور شکسته
سلام حالت چطوره
کنارشی خوشحالت میکنه
اونم مثه منه دائم دنبالت میکنه
فاز اون چیه به فازت میخوره
وقتی نیستی یادت میکنه
تو جمع ها که میری حواس اون به توئه
قبله خوابیدن قفلی رو چشات میمونه
اونم از ته دل تو رو صدات میکنه؟
من خوبم نگران نباش
فقط اگه ممکنه به خواب من نیا
جای خواب خوب شدی تو یه خواب بد برام
چقد بده که خوابتم نخوام
چقد بده که بخوامت و
چقد بده که بدم بیاد ازت
دلم تنگ شه برات و نخوام بیای اصلا
چقد دور شدی الان از من
حیف
خیلی سخته نبودت
یه بغضی شبا همیشه بنده گلومه
حرف ازتم زخمه زبونه
یه حس عجیب روی تخت پلومه
همش لای خاطرهاتم
با اینکه داری تو خیلی فاصله با من
بزار بمونه خیالت راحت
که کسی نمیگیره جای خاطره هاتم
تنگ شده دلم برات
اما رو مخمه صدات
نشد بیارمت به راه..
تنگ شده دلم برات
اما رو مخمه صدات
نشد بیارمت به راه..
نمیتونم بفهممت
با اینکه ندارمت
رو دوشمه باز غمت
نمیتونم ببخشمت
کجایی تو الان
تو بغل کی
میخوره تو لبات به لباش
کی جای من تورو داره
نازت میکنه
کی تب کنی تو میمیره برات
همینجوری عاشق میمونه
اصن میفهمی منو
دیدی منو چیا سره من اومد
دیگ قرصام نمیتونن ارومم کنن
خیلی از تو داغونم
مثل ابر بارونم
ببین
ما که قرارمون یه چی دیگه بود
چرا نیستی بگو شبات با کی صب میشه
سر قرار که به تو گل میده
کاش به حرفای من تو باور داشتی
مگه یاده من میره
همه حرفاتو هنو معتادتم دیگه
خیلی شبا هنو بغضت گلومه
نیستی خودتو فکرت پلومه
حل شده واسم که رفتی مهم نی به چه سختی
با چه رویی برگشتی الان دیگع موقعش نی..