به سرم میزند این بار به اخر بزنم
قصه ی غصه ی دل با تو به پایان ببرم
تو که معشوقه ی این دیر خرابات منی
تو که شیرین تر از عشقی و چه شیرین سخنی
تو ای معشوق ساقی دوران
رهایم کن از شب هجران
تو بی همتا ، اغاز و پایان
تمامش کن رو برنگردان
تو ماهی و من تشنه پلنگی بپرم باز
تا روی تو را بینم و این قصه شود باز
حس یک غزل واره لطیفی تو طبیبی
مثل حس سهراب در آن شعر سپیدی
تیشه برداشته ام کوه به آخر بزنم
باید این مرتبه این تیشه به باور بزنم
تو که آن نقطه ی پنهان جهان مایی
موی برهم زده ات وای عجب یلدایی
مرنجانم ، ای مه زیبا
بنازم آن ، چشم فریبا
تو با این دل
چه کردی ای دوست
کمی با ما ، بکن مدارا
تو ماهی و من تشنه پلنگی بپرم باز
تا روی تو را بینم و این قصه شود باز
حس یک غزل واره لطیفی تو طبیبی
مثل حس سهراب در آن شعر سپیدی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music