Arad Mahan

Noghteye Aghaz

آه از تو و چشمان تو و نقطه ی آغاز
دیوانه مکن این دلِ مجنونِ مرا باز
آه از تو و از موی پریشانِ تو امشب
وای از من و دلدادگی و جنون و این تب
ای دلبر ای جان
ما را برنجان
عاشق کُشی کن
این گوی و میدان
میخندی و من ماتِ لبهای تواَم یار
ویرانه شود با نفست قلبِ من هربار
میرقصی و من محوِ تماشایِ تواَم جان
افسون کنی افشان شود هر موجه ی رقصان
ای دلبر ای جان
ما را برنجان
عاشق کُشی کن
این گوی و میدان
ماه از تو و زیباییِ تو قصه بسازد
از برقِ نگاهِ تو ستاره رخ ببازد
هرجا بروم مهرِ تو همراهِ من آنجاست
آنجا که تو خوشبخت شوی آخرِ دنیاست
ای دلبر ای جان
ما را برنجان
عاشق کُشی کن
این گوی و میدان