Adnan As

Talagh

یکی فکر خرجه یکی مادر خرجه ، یکی توی رنجه اونکی روی گنجه
این با خط یازدهِ‌و اون دست به دنده ، یکی اقازاده شد اون یکی برده
یکی نشون کرده پول حلقه نیست زنش سرده
یکی عروسی کرد قصر شد کادو دورش میگرده
یکی توی حیاط خونش ببر میگرده ، یکی جای ببر رو چمن قبر میکنده
پشتش سرده و دستش تنگه هی میجنگه خستش کرده
پاهاش میشکنه به زور بلندش کرده ، یکی نشسته میره جلو هی میخنده
یکی خداش رو فوش میده هی میچرخه ، دوره خودش دور همه اون یکی توی جشن هی میرقسه
صبح پاشده خوابشو استوری کرده ، اونکی میخواد توی خواب صبح بر نگرده
شب رو گریه کرده هی مشت مشت مشت
خستست میخوره قرس قرس قرس
زندگیشو باخته مفت مفت مفت
سرش گیج میره میگه کفر کفر کفر
کز کزده یه گوشه قفل قفل قفل
پاهاش شد جفت خار شد گل مات شد بت یخ شد مرد
هه اره مرد اروم شد مرد
یکی چشم انتظار ماه بعد ، یکی میخواد صبح دیگه بر نگرده
یکی قیمت میگیره سکرو میحنده ، یکی واس قیمت غم دورش میگرده
یکی مثل من خیلی بد بخته ، نه مثل تو رو پر قو روی تخته
واس اینکه سرو سامون بگیره رفته ، خواسگاری زن گرفته
تا ادم شه کار گرفته ، هرچی‌کار کرده باز قرض گرفته
سود داده واسش از قیز گرفته ، زن و بچه خونرو گل گرفته
دنیا به چپش شده پاک خرفته ، یکی مثل تو پولش خوابه سود گرفته
سر سگه پسررو جو گرفته ، عروس واس مهر جلب گرفته
داماد دررو شد سکه چهارو چند صد تومن
وقتی پول ندارم بگو هزار تومن
تا اونجا که عقد بود منم یادم میاد ، سر مهر داماد رقم میداد
واس کلاس بذار بشه رقم زیاد ، کی داده کی گرفته عروس زندگیشو میخواد
یکی شب دیر میادو هی گیر میداد ، تا ببینه بچشو ولی ولی نمیداد
عصبیم خستم از مشکلات زیاد ، انگار هرجا که میرم بد بختیم باهام میاد
یکی مثل اون زندگیش بوی عشق میداد ، ولی من عشقمم بوی عشق نمیداد