Alireza Gholizadeh

Darya

من یه دیوونم که غرقم توی رویات
می کشه آخر منو دریای چشمات
من یه ناودونم واسه بارون دردات
عاشقم عاشق منم این عاشقو دریاب
طرز نگات میکشه منو دریا
آرومم من با موج حرفات
طوفانیم توهمه اخمات
جون من وصل به دستات
دوری ولی میگذره این شبها
اما چطور غصه و غم ها
آواره و روی هم دردا
میزنه هربار به ابرا
بی تو چقدر سرد این شبها
میکوبه هی پشت هم صدبار
بی آرامشم زخم تو انگار
شده دیوارو تو هم انکارو انکار
سخت برام بی تو بی فردام
عشقی که بود مرحم شبهام
آسون بره خالی شه دستام
نه نمیتونم نرو من خیلی تنهام