ای ساقی دلاورم طوبی بی برگو برم از چه به خون نشسته ای
ای پاره پاره ماه من ای یک تنه
سپاه من تشنه مرا شکسته ای
با هر دو زانویم به دورت یاس خوشبویم میکنم طواف
تا بازویت دیدمو تا
بویی باز بشنیدم ضربه ی
کمتر بزن بازوی خود را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام البنین
برخیزو با آن چشم خون آلود خود
رخت اسیری بر تن زینب ببین
رخت اسیری بر تن زینب ببین
ای زور بازوی حسین سرت رو زانوی حسین حرفی بزن علمدار
برگوامیر بی شکست جسم تو کوچک
گشته ست یا چشم من شده تار
کو قد و بالایت خجل از داغ لبهایت نذر القمه
خونین سر و پایت رسد از
کل اعضایت بوی فاطمه
ساقی لب خشکیده ات زد آتشم بعد تو طعم بی کسی را میچشم
برگو چه سازم با دو چشمان رباب
وقتی عمود خیمه ات را میکشم
وقتی عمود خیمه ات را میکشم
کمتر بزن بازوی خود را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام البنین
برخیزو با آن چشم خون آلود خود
رخت اسیری بر تن زینب ببین
رخت اسیری بر تن زینب ببین
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music