گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
این عالم بی اسرار چون ذره ها برهم زند
مریخ بگذارد نری دفتر بسوزد مشتری
مه را نماند مهتری، شادیّ او بر غم زند
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
دودی برآید از فلک، نی خلق ماند نی ملَک
زان دودناگه آتشی بر گنبد اعظم زند
عالم همه دریا شود، دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
حق آتشی افروخته تا هر چه ناحق سوخته
آتش بسوزد قلب را بر قلب آن عالم زند
گه آب را آتش برد، گه آب آتش را خورد
گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند
دودی برآید از فلک، نی خلق ماند نی ملَک
زان دودناگه آتشی بر گنبد اعظم زند
عالم همه دریا شود، دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music