خیال تو برده صبر و قرارم
ببین بی قرارم صبوری ندارم
نگاه تو همچو جام شرابی
که از می آن تاب دوری ندارم
صدایم کن تا دوباره بهاری شود
حال و روز زمستانی من
نگاهم کن تا به شوق نگاهت
ز روی چو ماهت شوم خالی از غم
نگار من ای تو بی وفا یار نامهربانم
تو رفته ای برده ای با خود راحت روح و جانم
خلاصم کن از شب تاریک ای تو که همچو نوری
تو میدانی بی تو میمیرم بی تو و درد دوری
همه هستی من از این آشنایی رسیده به آهی
فقط از تو خواهم که با من بمانی
دگر هر چه خواهی
همه هستی من از این آشنایی رسیده به آهی
فقط از تو خواهم که با من بمانی
دگر هر چه خواهی
خیال تو برده صبر و قرارم
ببین بی قرارم صبوری ندارم
نگاه تو همچو جام شرابی
که از می آن تاب دوری ندارم
صدایم کن تا دوباره بهاری شود
حال و روز زمستانی من
نگاهم کن تا به شوق نگاهت
ز روی چو ماهت شوم خالی از غم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music