Hadi Sadedel

Marde Tanha

مرد تنها کوله بر دوز
تپه ی گذشته هاشه کول بار غم و غصه
بار غم رو شونه هاشه ی نگاه عاشقونه
قد دریایی که دوره آخ که آهنگ رو لب هام
لا لا لا لا میخونه مستی ساز نفس هاش
غصه ی اون شب سرده اشک خشکیده رو گیتار
دلشو از غم مرده مرد تنها ساز بر دوش
عاشق خاطره هاشه یاد گم کرده اش همیشه
مثل سایه تو نگاهشه یه نگین ته دریا
خبر از غصه میاره مثل تمدید خیالم
چه غم و غصه ای داره راه میره توی گلوی
اونکه رفته ته دریا فانوسی نیست که بدونه
گنجی نیست توی دریا چه کسی با نوک خنجر
خط نوشته روی دریا این ترانه ی قصه زجر دل ی مرد تنهاست
مستی ساز نفس هاش قصه ی اون شب سرده
اشک خشیکده روی گیتار دلشو از غم مرده