Ali Moradian

Ba To Boodan

باتو آرام شدم دل به دلت دادم
نگهت لحظه ای هرگز نرداز یادم
کوچه ها گشتمو آخر به تو دل بستم
تو رسیدی غمو ناله و فریادم
با تو بودن مرا شهره ی این شهر کرد
خواهشن هر دفعه رفتی تو خودت برگرد
ماهه شبامی
تو به همراه دعامی
تو که زیباتر ازهر صبح وسلامی
باتو بودن خوش است
برق نگاهت دلکشست
صبر مرا طاق مکن هلهله بر پامکن
دیدن روی تو واسه من عادت شده بود
با تو بودن برای من عبادت شده بود
تو مرا بانگاهت صدایم کردی
درک احساس تو برمن چه راحت شده بود
باتو بودن مرا شهره ی این شهر کرد
خواهشن هر دفعه رفتی تو خودت برگرد
ماه شبامی
تو به همراه دعامی
تو که زیباتر ازهر صبح وسلامی
باتوبودن خوش است
برق نگاهت دلکشست
صبر مرا طاق مکن
هلهله برپا مکن