Shayan Shirin

Etefagh

نه بارونش مهم بود و خیابونش
نه حس خستگی تو چشمای ما بود
چقد قدم زدم زندگیو پیشت
واسم دیدن تو خودش یه دنیا بود
چرا چشای ناز و مهربونت
نسبت به من این همه بی علاقن
باید بمیرم تا بفهمم انگار
عشق و جدایی هر دو اتفاقن
تا آخرین نفس که زنده باشم
محاله یاد خوبیات نیفتم
یادت نره بدیاتو یه بارم
به هیشکی حتی به خودت نگفتم
همه خاطره هامو با تو می ساختم
میگفتم تا ابد دور تو میگردم
یجوری دست ما بهم گره میخورد
که یه لحظه ام به دوری فکر نمی کردم
چرا چشای ناز و مهربونت
نسبت به من اینهمه بی علاقن
باید بمیرم تا بفهمم انگار
عشق و جدایی هر دو اتفاقن
تا آخرین نفس که زنده باشم
محاله یاد خوبیات نیفتم
یادت نره بدیاتو یه بارم
به هیشکی حتی به خودت نگفتم
خسته ای شاید
از حرفای تکراری
شاید تو حق داری
که از من و این عشق
این همه بیزاری
برای آرامش
با گریه و زاری
باز به خودم میگم
دوسم داری اما
شاید گرفتاری
چرا چشای ناز و مهربونت
نسبت به من اینهمه بی علاقن
باید بمیرم تا بفهمم انگار
عشق و جدایی هر دو اتفاقن
تا آخرین نفس که زنده باشم
محاله یاد خوبیات نیفتم
یادت نره بدیاتو یه بارم
به هیشکی حتی به خودت نگفتم