Rezaya

Khabar Ba To

دلم تنگه واسه سفر با تو یه جای بی خطر با تو
اصلا میریم هر جا تو گفتی من حاضرم خبر با تو
آره دلم تنگه واسه سفر با تو یه جا بی دردسر با تو
چمدونو بستم عشقم من حاضرم خبر با تو
یه جاده ی طولانی و یه دریای طوفانی و کته کباب بورانی و منظره ی سفر با تو
یه هوای بارونی و من میزنم میخونی و عشقو حاله قانونی و خاطراته سفر با تو
دلم تنگه واسه سفر با تو یه جای بی خطر با تو
اصلا میریم هر جا تو گفتی من حاضرم خبر با تو
آره دلم تنگه واسه سفر با تو یه جا بی دردسر با تو
چمدونو بستم عشقم من حاضرم خبر با تو
سر پیچا تند میپیچیدم بیفتی بغلم داد میزدی یواشتر به خودت رحم کن اقلا
ژست جلفی میگرفتیم سلفی میگرفتیم فاز لواشکو آدامس خرسی میگرفتیم
ویلا تو جنگل یا لب ساحل با آلاچیقو کرسی میگرفتیم
سوار تلکابین میرفتیم بالای ابرا امروزو از دست نمیدادیم واسه ی فردا
چه خوش بودیم چقدر انرژی داشتیم واسه خلوت یه جای دنجی داشتیم
ولی حیف چقدر زود میگذره زمان چقدر همه چی دلگیره الان
فقط تنها جایی که حالمو خوب میکنه هنوز که هنوزه این جاده هاست
تو همه ی دنیا من بودی و هستی تو قفله تنهاییمو شکستی نشستی تویه قلبم تا همیشه
تو فقط پایه ی سفر بودی و باز کنارم خاطراته نو بساز واسم هیشکی مثله تو نمیشه
دلم تنگه واسه سفر با تو یه جای بی خطر با تو
اصلا میریم هر جا تو گفتی من حاضرم خبر با تو
آره دلم تنگه واسه سفر با تو یه جا بی دردسر با تو
چمدونو بستم عشقم من حاضرم خبر با تو