Taha Mashreghi

Zakhme Nafas Gir

غبار ناله های تلخ نشسته نشسته روی اون موهات عجب زخم نفس گیری نشسته بین ابروهات
نفس تنگی گرفتی از سکوت شهر بی زایر همه دنیا رو من گشتم کجای شعری ای شاعر
تن زخمی مو میبینی نگاهت پینه میبنده تو روحت خسته از درده ولی لب هات میخنده میخنده
غمت سنگینه همسنگر دفاع تو خونته ای مرد زدی تو دل دریا با چشم خیس و زانو درد
دوتا دستات بی جونن غمت آه دل زهراست نیفت روی زمین پاشو تو قلبت ظهر عاشوراست
خداحافظ برو عاشق تو عشقو زندگی کردی مدافع حرم میشی اگه صد بار برگردی برگردی