Pouya Kolahi

4Shanbe Soori

زندگیم پر از اتفاق زندگیم پرِ حادثه ست
اما یکی از اون لحظه ها هنوز برام پرِ خاطره ست
لحظه ای که نگاه تو شعله زد به روزای سرد
عشقی که همۀ حسّای مردۀ منو زنده کرد
نمیدونی که وقتی دیدمت حسّم چه جوری بود
آخه گرمیِ عشق تو مثِ چارشنبه سوری بود
زردیِ من از تو سرخیِ تو از من بود
کار من دیوونه بازی کارِ تو دیوونه کردن بود
از بچگی عاشق این شبا عاشقِ تب عید بودم
دیوونۀ دیدن آدما دیوونۀ شب عید بودم
عطر تو مثِ عطر عید پر شده تو جهان من
چه لحظۀ عجیبیه لحظۀ عاشق شدن
نمیدونی که وقتی دیدمت حسّم چه جوری بود
آخه گرمیِ عشق تو مثِ چارشنبه سوری بود
زردیِ من از تو سرخی تو از من بود
کار من دیوونه بازی کارِ تو دیوونه کردن بود
نمیدونی لحظه ای که تو رو دیدم حسّم چه جوری بود
آخه دیوونه بازیِ عشق تو مثلِ چارشنبه سوری بود
زردیِ من از تو سرخی تو از من بود
کار من دیوونه بازی کارِ تو دیوونه کردن بود