من از تصویر یه نامه که جا مونده
کنار بالشم رو تخت بیزارم
درست روزی که رفتی برف میبارید
من از فصله زمستون سخت بیزارم
تو هر چی داشتی رو با خودت بردی
میدونم که به برگشتت امیدی نیست
ولی حرفایی که تو نامه آوردی
دلیلی واسه اینکه دل بریدی نیست
نیستی و آینه با شمعدون قهره
خاکه باغچمون با بارون قهره
نیستی و این کوچه بن بست شده
حتی کوچه با خیابون قهره
به جز تو که ازت خیلی طلبکارم
حسابم با تمومه آدما صافه
با اینکه پاتوقم بویه تو رو میده
ولی عصرا هنوز میرم همون کافه
بدونه تو دیگه قهوه نمیگیرم
هم از عطر و هم از تلخیش بیزارم
زمستونم تو آغوشه تو گرما داشت
من از شومینه و آتیش بیزارم
نیستی و آینه با شمعدون قهره
خاکه باغچمون با بارون قهره
نیستی و این کوچه بن بست شده
حتی کوچه با خیابون قهره
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music