من ز خود خسته هستم تازه من خسته ترم
حیف و صد حیف از عمری که به غم سر ببره
تو همان سرد سردی که برام چشمه ی دردی
رفتی بی محبت می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
آتشی را که خود افروختم
شعله زد برمن و من سوختم
از تب وسوسه های انتظار
درس خوش باوری آموخته ام
تو همان سرد سردی که برام چشمه ی دردی
رفتی بی محبت می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
دیده برهم نزده سینه پریشان شده بود
صبح شادی نرسیده شب هجران شده بود
اشک شوقی نفشانده دیده گریان شده بود
دلم ازعشق تو با کرده پشیمان شده بود
دیده برهم نزده سینه پریشان شده بود
صبح شادی نرسیده شب هجران شده بود
اشک شوقی نفشانده دیده گریان شده بود
دلم ازعشق تو با کرده پشیمان شده بود
تو و بی تفاوتی های تو با خواهش من
که به دست تو بهم ریخته آرامش من
منو تنهایی و بی تو بودن و چشمِ تری
بی تو بیگانه پرستی و ز من بی خبری
تو همان سرد سردی که برام چشمه ی دردی
رفتی بی محبت می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
تو و بی تفاوتی های تو با خواهش من
که به دست تو بهم ریخته آرامش من
منو تنهایی و بی تو بودن و چشمِ تری
بی تو بیگانه پرستی و ز من بی خبری
تو همان سرد سردی که برام چشمه ی دردی
رفتی بی محبت می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
می دونم برنمی گردی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music