Ahmad Ebnenasir

Pedar

اون روز کوچیک بودم که رفتی
من و با خاطراتت آره تنها گذاشتی
اون روز خیلی سرد بود و تو من و
با آخرین نگاهت تو غروب تنها گذاشتی
تو باد و بارون می اومدم همون جایی که اخرین بار
من و دیدی و بوسیدی و گفتی خدانگهدار
من بزرگ میشدم هر روز دوریت سخت تر
تو دلم میگفتم دیگه امروز برگرد پدر
دیگه وقتی ندارم بدون تو کم میارم
دیگه از خاطراتم فقط تورو یادم میارم
آره من پیر شدم دیگه نایی ندارم
مثل اینکه تورو باید به خاطراتم بسپارم

این آخرین پاییزه دلم از غصه ی تو لبریزه
مثل اینکه واسه بار آخره که اشکام میریزه
این آخرین نگاهه تنها موندن اشتباهه
خیلی خستم دلم از غصه سیاهه
نمیتونم تورو از یاد ببرم
نمیتونم ازتو دل بکنم
نمیتونم فراموشت کنم
پدر
لحظه ی دیدار تو سر میرسه
یکی هنوز واسه ی من دلواپسه
بازم نفس کشیدم کنار نفست
پدر