Behzad Pax

Narenji Poosh

حاجی خسته نباشی فدای بوی خاک تنت
فدای نوازشات رو زمین وطنت
حاجی خسته نباشی فدای پینه های دستات
چشات پر غمه چقد گریه داره حرفات
قربون اون تن خستت که همیشه سرده
ظاهرش نارنجی پوشه ولی یه کوه درده
داره جارو میکشه عقده های ملتـو
ببین با این سنو سال حاجی خدایی مَرده
اون که نرفته مکه ولی بهش میگن حاجی
چونکه پول نداشته بخره بهشتو تو حراجی
تویی که راحت میخوابی به امید فردا
یه نفر اون بیرون رفیقه با همه دردا
دست نوازش میکشه رو زمین بی احساس
روحش خستس از آدمای حقیر بی انصاف
حاجی خسنه نباشی کسی تورو نمیبینه
هرکی به فکر خودشه اینم قانون زمینه
یکی تو این خیابونا بریده از هرچی غمه
زخمای کهنشو داره با غصه وصله میزنه
خسته شده از این زمونه
خسته شده از این زمونه
گلایه های اون دلش خندرو کشتنه رو لباش
فقط میخواد عوض بشه هوای مسموم شباش
خسته شده از این زمونه
خسته شده از این زمونه
حاجی سنت زیاده نوه نتیجه هات کجان
اونام مثل خودت مهمونه سفره های خُدان
راستی بین زباله ها واست حسو حالیم هست
یا فقط بوی لجن با جیب خالیو قرض بدهیایی که دیگه سر به فلک میبره
انگار داره رو زخم تنت نمک میزنه
حاجی ماهیانه میخواد میگن صاحب خونه نیست
آخه بی انصاف بگو تاحالا تونستی
تو این فشار زندگی خودتو بزاری جای من
بین این همه زباله پی اجاره خونس
زنو بچه ای که امیدشون به دستای منه
من که امید میدادم یه روز به فردای همه
اینم از فردای منه میگن نقشی نداره
خرج جاهاز دخترمو پس از کجا بیارم
با این حقوق کم حالا مریضی هاش کنار
اینارو گفتم خودتو جای اون بزاری کاش یه بار
انقد درد داشتی کاغذم از هم دیگه پاشید
فدای اون تنه خستت حاجی خسته نباشی
این بار تموم غصه هات به این دل ما پینه کرد
دردو بلات به جون من خسته نباشی پیر مرد
همه زندگیش موزیکه همه زندگیش موزیکه
خسته شده از این زمونه
خسته نباشی پیر مرد
خسته شده از این زمونه
خسته نباشی پیر مرد