بعد هشت ساعت نگهبانی یه جوری خسته م
دکمه های پیرهنم رو سخت بسته بسته م
واسه اینکه قبل افطار پیش تو برگردم
خستگیمو شل گرفتم بند پوتینهامو محکم بستم
سخته تعریفش با این بغض غلیظ
خواب من رو دیده بودی بین ابرای عریض
شاید این تقدیر بوده توی این ماه عزیز
دسته جمعی پر کشیدیم مادرم تو اشک نریز
مادرم تو اشک نریز
تلخ این دوران ولی شیرینی این مرخصی
برده از یادم دو سالی ما به اینجا مختصیم
هیچکدوم از ما نمیدونه از این در که بریم
قبل از اینکه روی مادر رو ببینیم مرخصیم
سخته تعریفش با این بغض غلیظ
خواب من رو دیده بودی بین ابرای عریض
شاید این تقدیر بوده توی این ماه عزیز
دسته جمعی پر کشیدیم مادرم تو اشک نریز
مادرم تو اشک نریز
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music