الا ای اهوی وحشی کجایی مرا با توست چندی اشنایی
تو تنها باد و سرگردان و بی کس ندامت کمین از پیش واز بس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم هر توانیم
که میبینم در این دشت مشوش چرا گاهی ندارد خرم و خشم
که خواهد شد بگویید ای رفیقان رفیق بی کسان یار غریبان
مگر خضر مبارک پی اید ز یمن همتش کاری گشادید