Babak Radmanesh

Gozarad

از دوست خطا دیدم گفتم گذرد
از یار جفا دیدم گفتم گذرد
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
حیف از این عمر که با گذرد میگذرد
چشم گریان را نادیده گرفتم
قلب لرزان را نادیده گرفتم
بر گلشن احساس وجودم
خشم طوفان را نادیده گرفتم
از دوست خطا دیدم گفتم گذرد
از یار جفا دیدم گفتم گذرد
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
حیف از این عمر که با گذرد میگذرد
دنیا به من نفس بده
تو که بدهکاری پس بده
به من بدهکاری پس بده
دم رهایی از قفس بده
تو که بدهکاری پس بده
به من بدهکاری پس بده
از دوست خطا دیدم گفتم گذرد
از یار جفا دیدم گفتم گذرد
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
حیف از این عمر که با گذرد میگذرد