دیگر به شاخه های رازقی
دستم نمیرسد
دیگر به لحظه های عاشقی
دستم نمیرسد
اینجا برای دیگری قلبی نمی تپد
درمان کجاست، به طبیب حاذقی دستم نمیرسد
سرگرم زنده ماندن و درگیر زندگی
اینجا به غنچه ی شقایقی دستم نمیرسد
آید ز هر سو كه مي روم، ندای مخالفی
حيف كه به یار موافقی دستم نمیرسد
شاید میان این هیاهو صدایی رسد به گوش
شاید کلامی، جهان خفته را آورد به هوش
اين هاى و هوى تو خالىِ پر از جنون و دروغ
شايد كه روزى شود خاموش
کو آنکه این خرابه را، از نو بنا کند
هِی ، دگر به خالقی دستم نمیرسد
رفتند شاعران و مردند دیوانه های شهر
دیگر به اینچنین خلایقی دستم نمیرسد
روزی کلام زمینیان ،سرود عشق بود
هیهات، که بر چنین حقایقی دستم نمیرسد
باید به دریا زنم دل و راهی شوم ولی
در این میانه دگر به قایقی دستم نمیرسد
شاید میان این هیاهو صدایی رسد به گوش
شاید کلامی، جهان خفته را آورد به هوش
اين هاى و هوى تو خالىِ پر از جنون و دروغ
شايد كه روزى شود خاموش
سرسبزی بهار ، طعم خوش حیات
حتی دگر دقایقی دستم نمیرسد
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music