هستی چه بود، قصه ی پر رنج ملالی
کابوس پر از وحشتی ،آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو افسانه ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
زهستی، نصیبم بود درد بی نهایت
چنان نی ، ندارم سر شکوه و شکایت
چرایی غمین، اقامت گزین به درگاه می فروشان
گریز از محن ، چو من ساغری بزن ساغری بنوشان
ای دل، چه زجانم خواهی
ای غم ، ز چه جانم کاهی
ترسم که جهانی سوزد
از دل چو برارم آهی
به دلم ، نه هوس نه تمنا باشد
چه کنم که جهان همه رویا باشد
بگذر زجهان همچون من
افشان به جهانی دامن
بزمم سیه اما سازم
بزم دگران را روشن
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music