شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع بگفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تورا گریه و سوز و زاری چراست؟
بگفت: ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من به در میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو می دویدش به رخسار زرد
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من ایستاده ام تا بسوزم تمام
تورا آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music