یه تالاب ِ ساکت تویه سینه مه
شبیه اش رو هیچ جایی هیچ کس ندید
یه درنا یه وقتایی مهمون شه
یه درنا که مشهور شده به امید
صلیب سفیده توی آسمون
کلیسای سینه ام شده مامن اش
از اجداد بازمانده ی دوره گرد
تن ام حجره ی ساکت شیون اش
هزاران کیلومترو پر می زنه
که پر پر نشه آلبوم خاطرات
میاد با سکوتی پر از لحن ِ درد
به اثبات احساسیه واضحات
میاد تا تمنای سیب از بهشت
میاد تا به سر ، شونه خم ، لمس تن
رو شونه اش یه کوه بلند از غمه
تو سینه اش غزال ظریف ختن
میاد تو شب لهجه ی عاشقی
میاد بهت و حیرت بماسه به دل
میاد تا به تعبیر کابوس من
قدم رنجه رو خاب شهر خجل
میاد بشکنه مرز دلتنگیو
گذرنامه ی مرگ ُ باطل کنه
سرم گیج موج پر اش تا ابد
میاد پازل عشق ُ کامل کنه
فریدون کنار دلم شاهده
یه چند وقتیه داره تنها میاد
میاد خاطراتو ورق می زنه
همینکه میاد ، بوی دریا میاد
تا می شینه رو خونیه قلب من
تو مغزم پر از حرفو پچ پچ می شه
تو صندوق سر بسته ی کهنه مون
پر از شاپرک ها و هچ هچ می شه
تو مغزم دوباره خودم متهم
تو پژواک پرهای برفی فغان
پر از تازیانه ام تو سلول شب
وجودم شبیه به آتشفشان
مدار م دچار تشنج شده
پر از سرفه های مشبک شدم
میاد آدم شعر حوا بشه
منم لاجرم شکل لک لک شدم
می گن آرزو شو گرفتن ازش
شنیدم عذا داره حالش بده
می دونم نمیخاد که باور کنه
میاد وا به چنگال ماتم نده
به پژواک مویه اش نفس تنگ شه
تن ام نبش تابوت احساس مو
تو پس کوچه ها باز گدایی کنم
جهان لخت هر روزه ی کاسه مو
دقیقن میزاره تو پاییز میاد
همون فصلی که حال من بد تره
دقیقن تو آبان دلتنگی هام
که چشمام فقط آبرو می بره
دقیقن تو پاییز دلواپسی
دقیقن تو حصر شب انجماد
به وقتی که دستای من یخ زده
میزاره دقیقن تو سرما میاد
دقیقن تو فصلی که ماهی به تور
تو شب های سیلابیه انهدام
سر انگشت بارون رو قلب منه
زمانی که ابرا پی ِ انتقام
به مرگ پلیکانی که تو سفر
به پرتاب سنگی که از سر خوشی
به چشم انتظاری ،به تاری ، به مه
منو شوخی شوخی داری می کشی
یه سیبری سکوت از دلش تا دلم
به پهنای پرواز بالش جنون
به دریا ، به خشکی ، به جنگل قسم
دل هر دو مون از جهان خون ِ خون
یکی آخرین گونه از آسمون
یکی هم زمینی ترین رازقی
دو تا زخمی از هر چی بی رحمیه
دو تا گونه ی نادر از عاشقی
دو تا واژگون تو سراشیب عشق
دو کشتی ، دو سکان ، دو بی ناخدا
دو راهی تمرگیده رو فال ما
دو تا طرح مبهم از اون ابتدا
کدوم جمله می تونه وصف اش کنه؟
چه تشبیهی مشروح حالش بشه؟
خیال کن که موهای خوش عطر یار
پس از کشتن اش ، نرم بالش بشه
خیال کن سپید پر ِ آرزو
شده بالش نرم خاب یه مرد
تو امید دلتنگ این اتفاق
نمی ری با قاتل تو جنگ و نبرد ؟
می شینی تماشای لنج چشات
تو عمان اشکات فرو تر بره؟
می شینی به تکرار اعدام ماه؟
که هق هق روی شونه هات سر بره؟
نمی شه نجنبه رگ غیرت ات
تو این لحظه باید پر از خشم شی
اپال دل ت ، زندگی هم شبق
یه سر نیزه ی محکم از یشم شی
دلت پود بغضو ، چشات تار اشک
تو هر لحظه تندیسی از انتقام
به قرآن قسم که به سهم خودم
به تشبیه تنهاییاشم به جام
می تونی تصور کنی حال مو؟
می تونی بفهمی چی تو قلبمه؟
یه وقتا یه درنای عاشق شده
دقیقن مثال خود آدمه
خیال کن جهان خالی از آدمو
تو تنها کسی باشی که زنده ای
خیال کن که سگ مست زهر الکلی
یه ماشین ، تو تنهایی راننده ای
خیال کن هوا برف و بوران زده س
فضا سرده تاریکیه مطلقه
همون خاطرات و همون جاده ها
دلت توی خونابه مستغرقه
خیال کن که خرجی نداره خیال
خیال کن ، که درد دلم عاریه است
بشین جای درنای قلبم ببین
چه زخم عمیقی تو این قافیه است
یه تونل به طول یه خاب عمیق
که دستام تو دستاش شناور بشه
که تا بوسههای شبح وار من
یه سرباز عاشق دلاور بشه
و عشقی که هرگز مدارا نکرد
و سلول به سلول به تاراج رفت
دلم بید مجنون ، سرم شور شمس
و لیلی پی ِ سایه ی کاج رفت
چقد مولوی جامه از هم درید
دلش مثنوی ، داغ عشق اش عسل
چه بی پرده مست هر شب از جور عشق
و شیدای شمس هر غزل تا غزل
نباید از احوال من دور شی
تویی که تو غم های قلبت گمی
خیال کن که این آخرین فرصته
واسه درک موهای جوگندمی
خیال کن بکوبی در خونه تو
تو تنها ترین شخص بی تبصره
خیال کن ببینی اجل پشت ته
و این درب بسته در ِ آخره
تصور بکن ماهیه قرمزی
و تور شکارچی به دور تن ات
یه تنگ بلوری بشه خونه تو
جدا از قبیله ات تا جون کندن ات
تصور بکن آخرین گونه ایی
نمی فهمه حرف تو رو هیچکسی
و تیغ جهان هم پس گردن ات
تا چند لحظه دیگه چقدر بی کسی
به داغ دل مونده دور از عزیز
به فواره ی خونِ در حجله ها
به پنجشنبه های عزیزت قسم
به پاییز به طول شب چله ها
به طوسی ترین حالت قرنیه ات
به صادق ترین صبح در مردمک
به پنهان ترین جمله در شعر من
به تُرنه ، به کرکی ، عزیزم کمک
از این شمع در حالت ذوب شدن
هنوزم یه نیمه دیگه باقیه
هنوزم نفس دست و پا می زنه
درسته شکسته ، پر از داغیه
تو شومینه ی سرخ این سینه چاک
هنوز داغ شعله نفس می کشه
تو رو جان درنای تنهای من
بِدَم در منی که پر از آتشه
هنوزم می تونم که از سیبری تا
فریدونکنار دل ات بپرم
فقط یک نگاه تو واسم بسه
که تهدید مرگ رد بشه از سرم
صدا تا صدا همقدم با سکوت
نفس تا نفس مرگ تدریجیه
هم اونی که می ره به غم مبتلاست
هم اونی که می مونه تو گیجیه
می ری تا که مغلوب حال ت نشی؟
نمی دونی رفتن یه جور کشتنه؟
که رفتن هولوکاست شخصی شده است
که در انحصار حضور زنه
خطر در کمین ژن شاعراست
اینو من نمی گم ، مثالش ؛ امید
همین گونه ی عشق ِ در انقراض
تو این شعر کماکان صداش کن وحید
دلم تونل ترس بی انتها
که بند اش بریده به تکثیر کوچ
تو شب های مسموم این زندگی
دچار سقوط ام تو افکار پوچ
و سیگارمو نخ نخ با دلم
با آتیشی که زیره خاکستره
یا سیگار داره جون مو می کشه
یا من دود سیگارو تو حنجره
چهل چله افتاده رو چلچله
یکی اش نحسیه ممتده بخت خاب
یک اش مرگ دستای گرم دلم
یکی اش خاب راحت تو این تخت خاب
قشون می کشن خاطراتم فقط
جهان یک طرف ، یک طرف هم امید
هزار آرزوی به دل مونده هم
شبونه تو خاب خون مو می مکید
توی کودتا با خودم هر غروب
که دل زخمیو مرهم ام آرزوست
با هر بغضی که می شکنه تو گلوم
اذان و نماز ی بدون وضوست
تو مضنون به شیدایی دیوونگی
که موندن یا رفتن دو سر سوختنه
دچاری به برزخ ، به سر در گمی
ولی می ری چون آخرش رفتنه
می ری جایی که مقتل عشقته
می دونی تو این راه شاید کشته شی
و کابوس تنهایی دنبالته
و تنها تویی که توی مشت شی
می دونی اینارو و حالت بده
ولی می ری چون دل خوشی ات رفتنه
بشین جای درنای قلبم ببین
چی تو قلب امیدم آبستنه
هزاران شکارچی هدف دارنت
هزاران تفنگ تو کمین پرت
خودت توی برزخ گرفتاریو
نمی فهمه حتا تو رو مادرت
نه مادر ، نه خاهر ، نه حتا پدر
برادر که مرده تو آیین ما
رفیقی نمونده با این حال بد
یه تنها تویی توی آیینه ها
هزاران نگاه حریص و کثیف
هزار و یکی قلب بی اعتماد
هزاران هزاران هزاران فریب
هزاران قفس تو شب انجماد
همه فکر یک لحظه ی لذت ن
به فکر تملک نه دلدادگی
به دنبال فخر و غرور و پزن
نه عشق و نجابت نه همسایگی
با هر تیک تایید رو هر تاک مو
با تیک تاک ساعت ، با تاک تیک مرگ
دل ت تکه های ترک های زخم
برهنه می کوبه رو سقف ات تگرگ
و از بخت بد اسم شو تا ابد
تو هر خاب بد خوبیاشو فقط
خطور خطر رو همون مختصات
خمارش خرابش ولیکن غلط
بازم تشنه ی اون که زخم ات زده
عطش داره خاکم تو آبان ببار
با پرواز امید بیا جان من
که بی تو پر از مین ام و انفجار
صدام کن که رادار دل روشنه
صدا کن منو غرق صد ماتمام
تو دریا تو خشکی توی آسمون
به چشم ات نیومد هنوزم کم ام
یه بار جان لا جان این رابطه
بشین خاطراتو مرورش بکن
کجا کم گذاشتم واست نازنین
اصن من کنار این تو ، این میکروفن
بگو تا جهان حرف تو بشنوه
بگو تا خدا هم قضاوت کنه
یه جرعه از این استکان باقیه
نزار جونمو مرگ غارت کنه
اینا رو نمی گم بسوزونمت
میخام حس کنی زخمو با استخون
میخام واقعن عشقو لمسش کنی
نه احوال ما رو برو آسمون
به عصیان بکش مرزو بالا برو
از اون بالا احوال ما رو ببین
ببین مبتلا می شم هر شب به درد
ببین چی کشیده دلم نازنین
من از نقش هر نقشه بیزارمو
پر از نفرت از معنیه فاصله ام
بشین جای امید قلبم ببین
نهنگ خودکشی کرده تو ساحل ام
نفس می کشم تو شب فردیت
کجا زندگی ؟ ، زنده بودن کجا
جهان خالی از عشق ِ افسانه ایی
و من مملو از زر زر نا به جا
نگاهم حریصانه در جستجو
مصرانه لبخندو خط می زدم
نبودی ، ندیدی ، نفهمیدیو
خودم رو به راه خریت زدم
اگه گر گرفتم با کوچ امید
به دنبالته چشم من کو به کو
اگه ساز من سوز دلتنگیه
به تخم های بی جوجه ی آرزو
اگه گربه رقصید با سگ پرسه هام
یا تو آشیونه ام کلاغا نگم
به روح ام اگرچه تجاوز شده
اگه پاچه گیرم ، کلافه ام ، سگم
نه عمدی تو کاره ، نه دوز و کلک
نه خاستم ، نه میخام که ایجوری شه
یه چیزایی دست خودم نیست گلم
نزار سهم ما غفلتو دوری شه
منم دل تو سینه ام داره می تپه
منم مثل تو خسته ام از زندگی
منم مثل امید دلم زخمیه
نسوزون منو ، بسه شرمندگی
منم صورتم سرخه با سیلیو
به غایت چراگاه مجبوری ام
نکُش آخرین مرغ درنا مو که
پر از حرفو لبخند مجبوری ام
کدوم شب کشیده منو تو خودش
چه مرغی واسم شام آخر شده؟
طلسم کی افتاده رو زندگیم؟
چرا سرنوشت ام شناور شده؟
تو خون خودم دست و پا می زنم
که برگرده تاریخ و رام ات بشم
خدا رو ندیدم ، قسم می دمش
که ایندفعه هر شب به کامت بشم
نفس تا نفس طاقتم طاق شد
چه روزا که تا شب دیازپام شدم
خودم غم خورک می شدم واسه من
خودم مرهم اشک و دردام شدم
شبا قد کشیدم تو چشمای خیس
رو خطای کج معوج دفترم
نشستم زیر سایه ی واژه هام
که شعرام شده سنگر آخرم
می گن وقتی تو مرکز آسمون
یه درنا می چرخه به دور خودش
یا ابری شده وسعت آسمون
یا جفت اش رو کشتن اینه واکنش
نه هیچکس نکشته عزیز منو
یقینن می دونم چقدر سر خوشه
هنوزم توی رابطه ام با جنون
علامت سوالا منو می کشه
یه کم مختصر تر بگم : زخمی ام
از ابهام شوریدگی ها پُرم
تو چارچوب اثبات احوال دل
دارم دلخوشی هامو سر می بُرم
گلو سد کارون صدا زلزله
چشام شرجیه بندر چابهار
کف دست من فصل خرما پزون
سرم دود ِ در امتداد قطار
دلم شهر بم سال هشتاد و دو
پاهام سست رانش ، شب سیمره
ریه ام دود آلوده ی پایتخت
تپش های قلبم که درد آوره
چی مونده از این برکه ی خشک شده
سرانجام تالاب هورالعظیم
میون دو صد لاشه ی محتضر
یه گاومیش زنده ام ولیکن عقیم
هه
رضای دلم پای حال خوش اش
به منهای مشکوک من از جهان
به سر درگمی های شاعر کش ُ
به کسر من از چشم کور جهان
به نشر اراجیف موزون من
به لطف خداوند رنگین کمان
به پروانگی در هیاهوی شهر
به بومرنگ برگشته از آسمان
به سیگارو ساعت ، به این دکلمه
به درد ورم کرده ی خلسه وار
به رگ های سبز دو دستت قسم
به این شاعر ِ خسته ی بی قرار
تمرد نکن کعبه تو سینه ته
به دریا بزن سد دل باز شه
بزار سهم درنای قلب تو هم
شبیه امید رقص پرواز شه
هزار انتظار سهم اونی که موند
هزار آرزو از دلش بی خبر
هزاراران دقیقه نگاهم به راه
هزاران دعا ، هر هزار بی اثر
هزار همسفر از دلم بی خبر
سفر همسفر نه که همدل میخاد
مسیرم درازای عمر منه
دعا می کنم ، شاید امشب بیاد
من هرگز تضرع نکردم که این
لابه رسمن ستمکاریه
تمنا یه چیزه تقلا یه چیز
ولی خوب ببین زخم من کاریه
من اون چیزی که بایدو گفتمو
به افشای دلتنگی برخاستم
نمی شد که سانسور کنم قلبمو
من از اعتبار خودم کاستم
اگر بین مردم یه بی حیثیت
نکونام عشق ام به آئین دل
که در راه عشق تو من حر شدم
تو بی یاد من فرض ِ نامحتمل
رسالت به پایان رسیده برات
چه با من ، چه بی من ، به آهنگ دل
دلم کوک قلبت ، دل ت ساز من
که امید نمی مونه هرگز به گل
که پیروزه یوز غریب دلم
که من یوزپلنگ ام ، امیدم ، تب ام
چه زنده ، چه مرده ، تو روح منی
که تعبیر آزادیه رو لب ام
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music