یه سینمایِ بسته، یه سینمایِ خسته
بدونِ فیلم و دیدار، با یه دلِ شکسته
یه سینمایِ تنها، بدونِ شوقِ مردم
یه سوت و کورِ خالی، کنجِ خاطرهها گم
تو شهری که سیاهه، لب به لب حرفِ آهه
تو شهری که همیشه، غم سقف و سر پناهه
نمونده شوقی واسه، قصهی رویِ پرده
رو هر پوسترِ فیلمی، ردِ غبار و گرده
نمونده صفِ شوق و، بلیطِ فیلمِ تازه
نمونده جایی واسه، حرفایِ بی اجازه
این سینما یه روزی، قصه به قصه نو بود
عشقِ تماشاچیاش، ردیفایِ جلو بود
این سینما یه روزی، چشما رو جادو میکرد
ما رو با یه جهانِ، تازه روبهرو میکرد
صندلیایِ سرخش، ما رو نبردن از یاد
این سینما چه چیزا، یادِ منو تو میداد
حالا دیگه کسی نیس، تا برسه به دادش
هیشکی نذاشته مرهم، رو زخمِ بی پمادش
حالا چطور بفهمیم، چی میگذره تو این شهر؟
تا کی میخوایم بمونیم، با شهرِ قصهها قهر؟
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music