اگر سروی به بالای تو باشد، نه چون قد دل آرای تو باشد
و اگر خورشید در مجلس نشیند، نپندارم که همتای تو باشد
تو عالم را به یکبار از دل تن،برون کردی تا جای تو باشد
برای خود نشاید در تو پیوست،همی سازیم تا رای تو باشد
یک امروز است ما را نقد ایام،مرا کی سر به فردای تو باشد
خوش است اندر سر شوریده سودا، به شرط آنکه سودای تو باشد
ای یار، ای دوست
سر سعدی چو خواهد رفتن از دست همان بهتر در پای تو باشد