شتک زده است به خورشید، خونِ بسیاران
بر آسمان که شنیده است از زمین باران؟
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز
به نیزهها که بریدندشان ز نیزاران
نسیم نیست، نه! بیم است، بیمِ دار شدن
که لرزه میفکند بر تن سپیداران
سراب امن و امان است این، نه امن و امان
که ره زده است فریبش به باورِ یاران
چو چاهِ ریخته آوار میشوم بر خویش
که شب رسیده و ویرانترند بیماران
برای من سخن از من مگو به دلجویی
مگیر آینه در پیش ز خویش بیزاران
کجا به سنگرس دیو و سنگبارانش
در آبگینه حصاری شوند هشیاران؟
شتک زده است به خورشید، خونِ بسیاران
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music