من اسیری بی قول و بند
غم نشسته رو به رومه
از تو زندون زمونه پر کشیدن آرزومه
از تو زندون زمونه پر کشیدن آرزومه
تنها دل خوشیم یه ساز یدونه گیتار خسته
همه حرفای دلم رو میگه با دلی شکسته
همه حرفای دلم رو میگه با دلی شکسته
نفسش گرمه تو دستام
گرچه حرفاش همه سردن
توی این کویر تنها مثل ابر میباره
نفسش اگه بگیره وای بر من وای بر من
مثل اون لحظه میمونه
که آتیش گرفته خرمن
که آتیش گرفته خرمن
با صدای ساز خود زار میزنم
غربت زندگی رو جار میزنم
مثل چوب خطی که آخرش خوشه
با هر آهنگ … تو دیوار میزنم
روی خوشبختی توی این دور و زمون
به درشتی خط انکار میزنم
من اسیری بی قول و بند
غم نشسته رو به رومه
از تو زندون زمونه پر کشیدن آرزومه
از تو زندون زمونه پر کشیدن آرزومه
تنها دل خوشیم یه ساز یدونه گیتار خسته
همه حرفای دلم رو میگه با دلی شکسته
همه حرفای دلم رو میگه با دلی شکسته
نفسش گرمه تو دستام
گرچه حرفاش همه سردن
توی این کویر تنها مثل ابر میباره
نفسش اگه بگیره وای بر من وای بر من
مثل اون لحظه میمونه
که آتیش گرفته خرمن
که آتیش گرفته خرمن